خدا جان عزیز به مرحله ای از زندگی رسیدم دغدغه ذهن و فکرم بیشتر از هر زمان دیگس.خودت میدونی الان کجای زندگیم گره کور خورده.هرچی خاستم بازشکنم این گره رو نتونستم.بدتر کور شود.نمیخام پاره شه ولی خودت بازش کن.میسپرمش به خودت.حالا الان ازت فقط یه چیز دیگم میخام.ازین همه تلاطم و سردرگمی و هیاهو خسته شدم.
(خدایا آرامشی از جنس خودت می خوام)
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.